نازنین فاطمه

نازنین فاطمه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن دارد

....

                          _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

                                

                


نازنین و ماه محرم امسال...

سلام خاله ها و نینی های عزیزم . 

تو این ماه عزیز یه کوچولو سر ما هم شلوغ شده و کمتر وقت میکنم بیام نینی پیج . اما بعد از این ماه عزیز دیگه هر روز بیام و به همتون سر بزنم .

خوب این هم عکسهای جدید به درخواست خاله های مهربون ( مامان امیر ارشا جونم و رز گل قشنگم ) 

ما هر شب به دعوت آقامون امام حسین(ع) میریم حسینیه و از اونجایی که نازنین شیطنت میکنه تو حسینیه نمیشه ازش عکس گرفت برای همینم تمام عکسها یا قبل از مراسم یا بعد از مراسم تو خونه گرفته شده .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خوب این هم یه عکس متفاوت که توصیه میکنم افراد زیر 18 سال نبینن. آخه بعد از کشتن داداشی نوبت به کشتن بابایی رسیده

به دلیل خشونت زیاد از گذاشتن بقیه عکسها معضوریم .


تاریخ : 21 آبان 1392 - 22:26 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1218 | موضوع : وبلاگ | 30 نظر

خبر های جدید....

l10.gif

خاله ها خبر اول مربوط به دندونهای نازنین جونمه . دختر قشنگم عزیزم الهی که من فدای بند بند تنت بشم خیلی وقته که متوجه شدم همه دندونای شما با هم سر زدن و دارن به ما سلام میکنن . بله همشون با هم و کاملا بی سر و صدا در اومدن و تو دهن کوچولوی شما جا گرفتن . خیلی خوشحالم  عزیز دلم .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه کار خیلی جالب و قشنگ هم دیشب انجام دادی که خیلی با مزه بود رفته بودی کنار ماشین لباسشویی و داشتی دکمه هاشو دستکاری میکردی که من اومدم و شما رو یه کوچولو دعوا کردم . اونوقت بود که خیلی جدی وایستادی جلوی من و زدی پشت دست خودت و میگفتی تتچ(یعنی کتک ) با این که تا حالا نزدمت اما نمیدونم این کارو از کجا یاد گرفته بودی . خیلی خنده دار بود دلم میخواست گازت بگیرم چون با ای حرکتت بد جوری خوردنی شده بودی .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چند وقت پیش رفته بودیم بازار از جلوی یه مغازه اسباب بازی فروشی رد شدیم که شما چشمت افتاد به یه میمون سیاه و زشت و گیر دادی که اون و داشته باشی با اینکه من ازش خوشم نمیومد اما چون شما خوشت اومده بود بابا جونت رفت و اون و برات خرید و البته خیلی هم دوستش داری و من موندم که همه دخترا عاشق عروسکای رنگاورنگ هستن اما شما عاشق این میمون شدی واقعا که .

 

 

این ربانی هم که بستم به موهات شاهکار خودمه . ولی بخدا موهات و شونه کردم نمیدونم چرا این شکلی وامیستن اخه یه کمم فر دارن خوب شاید واسه همینه .

خیلی دوستت دارم بخدا جیگر من .


تاریخ : 12 آبان 1392 - 21:23 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1213 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

من و لباسهای زمستونیم ....

عزیزم امسال چون بزرگتر شدی لباسهای پارسال اصلا اندازه شما نبود برای همینم تصمیم گرفتم که برای پاییز یه دست لباس بخرم برات ولی اصلا اینکه با هم ست باشن برام مهم نبود و فقط از هر رنگی که خوشم اومد خریدم اینم بگم که واسه 3 ماه زمستون که هوا سرد تر میشه یه دست دیگه برات میخرم عزیزم 

وقتی داشتم از شما عکس میگرفتم و مدام قربون صدقت میرفتم  یهو دستت و گذاشتی روی بینیت و گفتی هییییییییییییسسسسسسسسسسسسس . وای اون لحظه دلم میخواست بخورمت . فدات شم من عزیزم.


تاریخ : 07 آبان 1392 - 22:16 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1233 | موضوع : وبلاگ | 40 نظر

داداشی رو کشتم .....

دیدن این تصاویر برای افراد زیر 18 سال و افراد دارای بیماری قلبی ممنوع میباشد .

هر گون پیش آمد ناگوار در اثر دیدن این تصاویر بر عهده خودتان است .

 

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اینم عکس مهشید-امیر مهدی و نازنین

این عکس و خونه بابا بزرگ گرفتیم انقدر شیطنت کردن که نمیشد درست ازشون عکس گرفت 

 


تاریخ : 03 آبان 1392 - 22:04 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1666 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

نازنین خانوم و ماجرای دوتا عروسی...

سلام به دختر قشنگم و یه سلام ویژه به همه نینی پیجی های عزیز.

خوب اول بگم از عروسیه اولی که عروس خانوم خواهر زاده زندایی من بود . تو این عروسی نازنین اول یه کوچولو دست زد . بعد یه کوچولو رقصید و میوه خورد و بازی کرد امااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به علت شیطنت از روی صندلی افتاد زمین و همین بهونه ای شد که تا آخر عروسی بنای ناسازگاری بزاره و نق بزنه . بله اما جاتون خالی حسابی هم خوش گذشت . این عکسها هم قبل از زمین افتادنشه

 

 

واما توی این عکس هم که حسابی معلومه سعی داره که تلش رو در بیاره و البته این کار و تا آخر مجلس صد مرتبه انجام داد و البته منم صد مرتبه اون و سر جاش گذاشتم . خدایی پشت کارو حال کردین .خخخ

big thumbs up smiley

 

واما عروسی دوم که عروس خانوم میشد خواهر جاری بنده .

تو این عروسی نازنین نهایتش نیم ساعت یا من همراهی کرد اما بعدش بی دلیل شروع کرد به گریه کردن و منم مجبور شدم که به باباش تحویلش بدم و باباشم که الهی من فداش بشم تا آخر مجلس نازنین رو کنار خودش نگه داشت و منم که دست و بالم باز شده بود حسابی از خجالت مهمونا در اومدم .animated msn big grin smiley راستی اینم بگم که نتونستم تو عروسیه دوم  از نازنین عکس بگیرم .


تاریخ : 30 مهر 1392 - 18:51 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1759 | موضوع : وبلاگ | 29 نظر

خاله های مهربون ساکن مشهد توجه .....توجه

اول از همه خاله جونایه عزیزم سلام . راستش این چند وقت یه کوچولو سرم شلوغ شده و کمتر وقت میکنم که بیام نی نی پیج . آخه 2 تا عروسی پشت سر هم 28 و 29 هم برامون پیش اومده درسته که زیاد نزدیک نیستن اما از اونجایی که خیلی به هم نزدیک هستیم باید تدارکاتی دیده بشه . قول میدم که حتما عکسهای این دوتا عروسی رو  براتون بزارم .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خوب حالا یک چند تا سوال از خاله های مهربون ساکن مشهد داشتم .

1- میشه چند تا هتل که تقریبا به حرم مطهر نزدیک باشن و قیمتهای مناسب هم داشته باشن معرفی کنید .

2-میتونم امبدوار باشم که اگر مشهد اومدیم و اقامون امام رضا(ع) طلب کرد روتون حساب کنم و با نی نی های قشنگتون یه عکس مشترک داشته باشم .

3-ایا کسی هست که خودش صاحب هتل یا مسافر خونه و یا خونه اجاره ای باشه؟

از اونجایی که تصمیم گرفتیم انشالله ماه اذر اگر اقا امام رضا(ع) طلب کنندو قابل بدونن به مشهد مقدس سفر کنیم تصمیم گرفتم که این اطلاعات رو از خاله های عزیز ساکن اونجا داشته باشم . واقعا ممنون میشم اگر پاسخ بدهید .


تاریخ : 27 مهر 1392 - 18:58 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 4852 | موضوع : وبلاگ | 22 نظر

دالی موشی ....

عزیز من بگو چجوری شما رو بخورم که هنوزم بشه خوردت.  

گل مامان عاشق قایم موشک بازیه اینجوری که تو عکسها معلومه  . البته روی مبل پریدن که شده یکی از کارهای مورد علاقش .  اینم بگم که تا حالا چند باری از روی مبلا افتاده پایین و گریه کرده اما براش تجربه نمیشه که نباید روی مبل بپر بپر کنه . angry no smiley

 

بعد از کلی شیطنت و بازی که حسابی خسته شده بود خودش رفت و خوابید . این پتویی که میبینید هم نازنین عاشقشه و فقط با این پتو راحت میخوابه 

دختر قشنگم عاشقتم و تا اخر دنیا میپرستمت البته بعد از خدا . تو و داداشی همه داراییه من تو این دنیا هستید و حاظرم جونم رو برای شماها بدم . امیدوارم خدا به من یه عمری بده که موفقیت های شمارو . خوشبختیتون رو و فرزندانتون رو ببینم . اینم بگم که دنیارو بدون شما نمیخوام . همه وجود من برای شماست و حاظرم از زندگیم به خاطر شماها بگذرم . 

glitter lips kiss emoticon


تاریخ : 18 مهر 1392 - 20:39 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1291 | موضوع : وبلاگ | 34 نظر

سر به کجا بکوبم از دست کارهای تو....

یکی به من بگه سرم و از دست این دخمل کجا بکوبم که مرگم طبیعی به نظر برسه؟bang head on wall smiley

میگید چرا ؟ الان میگم .

این وروجک خانوم که البته الان دیگه مریض نیست به من میگه بابا. هرچی میگم بگو مامان میگه بابا . در همه حال فقط میگه بابا . دچار افسردگی شدم من اخه چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟3d smiley full of anger smiley

تازه فقط این نیست که این ملوسک نه فقط به من به همه میگه بابا حالا بگید حق دارم خودم و بکشم یا نه ؟

تازگیها خیلی فضول شده هروقت میرم تو اشپز خونه که کاری انجام بدم میاد از پشت سر بهم میچسپه و میگه بابا اب . یعنی اب میخوام . همه شیطنهاش و دوست دارم ها اما این بابا گفتنش اونم به من باعث میشه که از حسادت موهای کلم و دونه دونه بکنم . tearing hair emoticon

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حالا از کاری که امروز کرد بگم . داشتم ظرف میشستم که دیدم صدای جیغش بلند شد . حالا که اومدم میبینم خانوم واسه این که هوس مبل نوردی کرده بودند از روی مبل به پشت افتادن زمین . نمیدونستم بخندم یا همراهش بشینم و گریه کنم . والا confused smiley

بازی با داداشش که دیگه اوج خنده است تا خوبه بازی میکنن اما یه دفعه صدای دادو بیدادشون خونه رو از جا برمیداره . بعد نازنین هم شروع میکنه داداشش رو دعوا میکنه و اگر زورشم برسه یکی هم میزنه پشت دستش که این کارش تو نوع خودش خیلی خنده داره و یه جور خواهر سالاریه خخخخhappy tears emoticon

دیگه یادم نمیاد چکار میکنه تا بعد یادم بیاد بنویسم

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اینم یک سری عکس از بازی کردنش

تو این عکس هم به قول خودش داره تق تقو بازی میکنه

این پایی که میبینین پای داداش جونش که رفته زیر میز تا نازنین نتونه با اون اسباب بازیش بکوبه تو سرش


تاریخ : 15 مهر 1392 - 06:54 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1136 | موضوع : وبلاگ | 39 نظر

نفس من بعد مریضی ...

دختر قشنگم الان 6 روز از مریضیت میگذره و شما همچنان داری دارو مصرف میکنی . با اینکه حالت بهتره و بازی میکنی اما اب ریزش بینیت قطع نشده و اشتهای شما هم به شدت کم شده تا جایی که اصلا غذا نمیخوری و فقط روزها با پستونک شیر پاستوریزه میخوری و شبا هم شیر من رو اما همون شیر رو هم برای اینکه مماخت کیپ میشه نمیتونی درست بخوری و اعصابت خورد میشه . الهی من فدات شم مامان جان اخه اگر اشتهای شما بر نگرده اونوقت از باربی هم باربی تر میشی نفسم . فدات شم من که وقتی هم مریضی شیرین بودنت هم کم نمیشه و همچنان شیطونک خودمی . درد و بلات بخوره تو فرق سرم جیگرم .

            تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com


تاریخ : 12 مهر 1392 - 21:16 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1389 | موضوع : وبلاگ | 28 نظر