نازنین فاطمه

نازنین فاطمه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن دارد

ای عزیزتر از جانم بدان لحظه لحظه نفس کشیدنم به نفسهای تو وابسته است ....

سلام عزیز دلم بادست پر اومدم مامانی . شرمنده که انقدر دیر به دیر پست میزارم ولی میخوام بدونی که زندگیه من به وجود شماها وابسته است عاشقتم .

خوب اول از همه میرم سراغ روز مرد و روز پدر . شرمنده که پستش انقدر دیر شد فقط و فقط تقصیر پیجه چون عکسها رو آپلود نمیکنه .

روز پدر ما یه سوپرایز کوچولو برای بابا محمد عزیز داشتیم و شما هم خیلی زوق داشتین براش کادو خریدیم و یه میز کوچولو چیدیم و وقتی از سر کار اومد کلی دست زدیم و شما هم حسابی نی نای کردی قربونت برم من

اینم عکسش

بعد هم رفتیم شهربازی و رستوران برای شام البته مهمون من. روز پدر هم تموم شد و شیطنتها و ناز کردنهای شما هم هر روز بیشتر از دیروزه عزیزم

عزیزم چند روز پیش جنش ورود به دبستان و پایان پیش دبستانیه داداشی بود که تو یه تالار بزرگ گرفته بودن و به شما هم حسابی خوش گزشت

تو این عکسم هم که شما مارو مجبور کردی برات تاب بخریم . از اونجایی که عاشق تاب سواری هستی وقطی سوار میشی باید به زور پیادت کنیم عزیزم

تو این عکسهم الهی بمیرم مامانی دستت و با تیغ بریدی و خیلی هم گریه کردی . الهی فدات بشم عزیزم الان ۳ هفته میگزره و جاش کاملا خوبه خوب شده اما ناز شما که تمومی نداره جاش و که میبینی اشک میریزی که الا و بلا باید چسپش بزنی . آخه چرا عزیزم؟

و اما آخرین خبر اینکه الان ۳ شبه دارم شما رو ترک شیشه میدم که بینهایت وابسته . این کارو میکنم چون دکترت گفت شیر پاستوریزه این مقداری که شما میخوری یعنی شبی یک لیتر خیلی زیاده و باعث کم خونی میشه .

منم ترسیدم و دارم از شیشه میگیرمت خیلی سخته و شما هم شبا خیلی نق میزنی اما در کل دختر خوبی هستی و میخوابی. الهی فدات بشم برای من خیلی سخته ببینم بدون شیشه چقدر مظلوم و بیتاب میخوابی عزیزکم . انشاالله هر چه زودتر این شیشه رو ول کنی تا خودتم راحت شی گلم

((آخرین جمله اینه که عاشقت منم فقط من ))

 


تاریخ : 04 خرداد 1393 - 01:13 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 4296 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر