نازنین فاطمه

نازنین فاطمه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن دارد

ماجراهای متفاوت ....

جونم.عزیزم.عشقم.عمرم.نفسم میمیرم برات دخترم تو همه ارزوهای منی . تو این یک هفته اتفاقهای خوبی برامون افتاد از جمله برگشت عموجان و زن عمو جانت از سفر معنویه حج . خوش به حالشون انشاالله خدا قسمت ما هم بکنه و صد البته قسمت همه اونایی که ارزوش و دارن .

از پیشرفتهات بگم عزیزم؟ میگم مامانی

خوب اول اینکه دندونی نمونده که شما در نیاورده باشی همه دندونات بی سر و صدا در اومدن خوب خدارو شکر

2- عاشق پیامهی بازرگانی هستی و با هر کدوم یه عکس العمل جدا نشون میدی . مثلا با برنج حایلی میرقصی . با تنتاک تو هم میخوابی که دراز و نشست انجام بدی و با تبلیغ سرزمین موجهای ابی تو هم دستات رو مثل اونا میزاری روی سینت و همراهشون نفس نفس میزنی و وقتی زیر پاشون خالی میشه تو هم جیغ میکشی وای که عاشق این کاراتم .

از اعداد فقط میگی 3- 4- 5 . یک و دو رو دوست نداری بگی . چرا؟ نمیدونم .

شعر اتمل متل توتوله رو خیلی بامزه میخونی . ( ات ات تتوله آو ایسن اجوره) اتل متل تو تو له گاو حسن چجوره .

فرق سرد و گرم رو میدونی اگر چیزی داغ باشه میگی (داخ) اگر هم سرد باشه میگی ( سرز)

با داداشی لج میکنیهرچی که دار رو میگی ( منه) یعنی مال منه اگر هم بهت نده کتکش میزنی بس که قلدری عزیزم .

دیگه چیزی یادم نمیاد میرم سراغ عکسهات . تو این عکسها داریم میریم حسینیه تا ولیمه حج عمو جان رو بخوری این لباستم خودم دوختم عزیزم شلوارتم بافتم . بس که من هنرمندم خو

خوب توی این عکس هم که مشخصه جارو برقی سواری

میمیرم برات گل یاسم .


تاریخ : 27 دی 1392 - 20:10 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1343 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

نازنین و تولد داداشی....

عزیز دلم دختر نازم فدات شم من الهی 18 هم واسه داداشجونت تولد گرفتیم و شما هم حسابی شیطنت کردی عزیز دلم .blowing a kiss emoticon

مهشید جونی هم اومده بود و منم از هر دوتون عکس گرفتم تا بزارم تو وبلاگت تا اونایی هم که دلشون واسه مهشیدمون تنگ شده ببیننش . 

نمیخوام زیاد حرف بزنم دوست دارم عکسهات  بزارم 

خوب راستش این عکست هیچ ربطی به تولد نداره من دوسش داشتن اخه از روی تخت سقوط کردی پایین و از خواب هم بیدار نشدی yellow lol emoticon

همه دنیای من با تو زیبا میشود .


تاریخ : 20 دی 1392 - 21:45 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1263 | موضوع : وبلاگ | 40 نظر

نازنین همه وجودم...عشقم ...و زندگیم . دوستت دارم ای همه وجود من

سلام عروسک قشنگ مامان . نمیدونی چقدر عاشقتم از روزی که حالت خوب شده دوباره شدی همون شیطون بلای خودم . توی این عکست من یه کلاه نوزادیت رو که اصلا استفاده نکرده بودی پیدا کردم و گذاشتم روی سرت اخ که چقدر هم با مزه شدی عزیز دلم عاشق این عکسهات شدم  و قول میدم واست چاپشون کنم

 

و باز هم خوشنت های شیرین تو عزیزکم

اینجا داری عروسک دختر عموت رو به طرز وحشتناکی به قتل میرسونی . خاله ها اگر نمیتونید ببینید و صحنه های خوشونت وار برای شما خط داره توصیه میکنم که نبینید . به قول بابای مهری ماه جونم که میگه این تصاویر رو باید تو برنامه شوک نشون بدن .

خووووووبببببببب بییییییییید؟


تاریخ : 13 دی 1392 - 22:12 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1550 | موضوع : وبلاگ | 31 نظر

یه داستان از خودم با زبون خودم .....

سلام سلام خاله جونا و دوست جونای عزیزم . میخوام عکسهام و با زبون خودم براتون تعریف کنم بله

اینجا که میبینید رفتم خونه عزیز جون و بابا بزرگم و تصمیم گرفتم که خونشون رو جارو کنم بس که دختر زرنگی هستم من sweeping smiley

 

بعد از جارو کردن نظرم به کلاه بابابزرگم جلب شدو تصمیم گرفتم که بزارمش روی سرم وای چقدم بهم میاد

 

 

اینجا هم رفتم تولد دختر عموجونم مهشید جونی که خوب اونجا بادکنک ترکوندن منم ترسیدم و گریه کردم و مامانمم نتونست ازم عکس بگیره . چکار کنم خو میترسم چه کاریه اخه nervous emoticon

خوب حالا گذری بر دوره قبل از یک سالگی

خوب خاله ها اینم داستانهای من امیدوارم لذت برده باشید .


تاریخ : 07 دی 1392 - 06:06 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1179 | موضوع : وبلاگ | 36 نظر

یک زمستان تلخ .....

 

زمینلرزه 5 دیماه 1382 بم در ساعت5:26:26 به وقت محلی (ساعت 1:26:26 روز 26 دسامبر 2003به وقت بین المللی GMT)در شهر تاریخی بم در جنوب شرقی کشور و در جنوب شرقی کرمان رخ داد (شکل-1).این زلزله در ساعات آغازین بامداد که اکثر ساکنان بم خواب بودند اتفاق افتاد، که این مساله را می توان به عنوان یکی از عوامل تشدید تلفات جانی در نظر گرفت. آمار تلفات رسمی بیش از 25000 نفر و مجروحان حدود 50000 نفر اعلام گردید. بیش از 100000 نفر نیز بی خانمان شدند. کانون زمینلرزه - بر اساس اطلاعات کسب شده از لرزه اصلی و پسلرزه ها توسط لرزه نگارها و شتابنگارهای مستقر در بم - در محدوده شهر بم واقع بوده است. بر اساس بررسی های انجام شده بخشی از گسل بم که از کنار شهر بم عبور می کند در این زلزله فعال شده است.

-------------------------------------------------------------------------------------------

بله نمیدونم اینجا کسی 10 سال پیش رو یادش هست یا نه . خبر بالا تیتر اصلیه همه شبکه های تلوزیونی و رادیویی حتی ماهواره ای بود. بله 10 سال پیش 5 دی بم خبر ساز شد و خیلی از عزیزن ما رو ازمون گرفت عزیزانی که شب قبل باهاشون شاید صحبتها کرده بودیم و خنده ها کرده بودیم .کسایی که همون شب ازدواج کردن و صبح فردارو ندیدن . ادمایی که شب قبل فرزاندانشون رو در اغوش گرفته بودن و صبح روز بعد اونا رو از دست دادن . بله 5 دی برای ما زمستون تلخی بود و هنوزهم یاد و خاطرش عذابمون میده .

من این پست رو میزارم تا یاد همه از دست رفته هامون رو زنده کنم

شاید اینجا خانه ای پر از عشق بوده است اما.............

زلزله بم

چادرنشینی بعد از زلزله

عكس زلزله بم

واین واقیتی در روز 5 دی...

خدا به همه این عزیز از دست داده ها صبر طولانی عطا کرده است که هنوزهم زنده مانده اندو زندگی میکنند


تاریخ : 04 دی 1392 - 19:30 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1227 | موضوع : وبلاگ | 31 نظر

نازنین بعد از مریضی....

کوچولوی عزیزم الهی که من قربونت برم مامانی بالاخره بعد از دو هفته سختی کشیدن و تحمل بیماری شما سر حال شدی و دیگه اثری از مریضی نیست . البته هنوز هم باید تا اخر هفته داروهات و مصرف کنی تا خوب خوب بشی . 

عزیزم میخوام از محبت های این چند روز عزیز فاطمه بگم که برات از جون مایه گذاشت و خودشم اینجا از پا در اومد و متاسفانه مریض شد و یک شب زیر سرم بود تا یه خورده حالش جا اومد . 6 روز پیش ما بود و دوباره برگشت خونشون خوب هرچی باشه اونم که بیکار نیست بالاخره خودشم کارو زندگی داره . با اینکه دلش نمیخواست از اینجا رفت . اما شما هم که سر نامهربونی برداشته بودی و طفلک عزیز جون رو تحویل نمیگرفتی اخه زیاد نمیبینیشون و طبیعیه که نشناسی اما این متن و برات مینویسم که سلامتیت رو مدیون اونی پس حواست باشه که باید تا عمر داری و زنده هستی بوسه بر دستانش بزنی . 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خوب بعد از مریضی شما من این یه جفت کفش و با سلیقه خودم گرفتم البته من بیشتر زوق زدم تا خودت اینم عکسش

عزیزم اینم مال شب گذشته است که رفتیم تا شام بریم بیرون منم از شما عکس گرفتم 

عزیز دلم امیدوارم دیگه هیچوقت رنگ مریضی رو نبینی که اگر باز هم چنین شود این بار حتما خواهم مرد .


تاریخ : 02 دی 1392 - 22:48 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1218 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر