خاله ها خبر اول مربوط به دندونهای نازنین جونمه . دختر قشنگم عزیزم الهی که من فدای بند بند تنت بشم خیلی وقته که متوجه شدم همه دندونای شما با هم سر زدن و دارن به ما سلام میکنن . بله همشون با هم و کاملا بی سر و صدا در اومدن و تو دهن کوچولوی شما جا گرفتن . خیلی خوشحالم عزیز دلم .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه کار خیلی جالب و قشنگ هم دیشب انجام دادی که خیلی با مزه بود رفته بودی کنار ماشین لباسشویی و داشتی دکمه هاشو دستکاری میکردی که من اومدم و شما رو یه کوچولو دعوا کردم . اونوقت بود که خیلی جدی وایستادی جلوی من و زدی پشت دست خودت و میگفتی تتچ(یعنی کتک ) با این که تا حالا نزدمت اما نمیدونم این کارو از کجا یاد گرفته بودی . خیلی خنده دار بود دلم میخواست گازت بگیرم چون با ای حرکتت بد جوری خوردنی شده بودی .
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چند وقت پیش رفته بودیم بازار از جلوی یه مغازه اسباب بازی فروشی رد شدیم که شما چشمت افتاد به یه میمون سیاه و زشت و گیر دادی که اون و داشته باشی با اینکه من ازش خوشم نمیومد اما چون شما خوشت اومده بود بابا جونت رفت و اون و برات خرید و البته خیلی هم دوستش داری و من موندم که همه دخترا عاشق عروسکای رنگاورنگ هستن اما شما عاشق این میمون شدی واقعا که .
این ربانی هم که بستم به موهات شاهکار خودمه . ولی بخدا موهات و شونه کردم نمیدونم چرا این شکلی وامیستن اخه یه کمم فر دارن خوب شاید واسه همینه .
خیلی دوستت دارم بخدا جیگر من .