نازنین فاطمه

نازنین فاطمه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن دارد

یه داستان از خودم با زبون خودم .....

سلام سلام خاله جونا و دوست جونای عزیزم . میخوام عکسهام و با زبون خودم براتون تعریف کنم بله

اینجا که میبینید رفتم خونه عزیز جون و بابا بزرگم و تصمیم گرفتم که خونشون رو جارو کنم بس که دختر زرنگی هستم من sweeping smiley

 

بعد از جارو کردن نظرم به کلاه بابابزرگم جلب شدو تصمیم گرفتم که بزارمش روی سرم وای چقدم بهم میاد

 

 

اینجا هم رفتم تولد دختر عموجونم مهشید جونی که خوب اونجا بادکنک ترکوندن منم ترسیدم و گریه کردم و مامانمم نتونست ازم عکس بگیره . چکار کنم خو میترسم چه کاریه اخه nervous emoticon

خوب حالا گذری بر دوره قبل از یک سالگی

خوب خاله ها اینم داستانهای من امیدوارم لذت برده باشید .


تاریخ : 07 دی 1392 - 06:06 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1179 | موضوع : وبلاگ | 36 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام