نازنین فاطمه

نازنین فاطمه جان تا این لحظه 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن دارد

خبر جدید....

سلام به همه نمیدنم چی بگم واقعا خیلی عصبی شدم این ویروسه با سرماخودگی یکی شدن و بچم و حسابی از پا در اوردن سرفه های نازنین به طرض وحشتناکی چرکی هستن و دکترش دیروز داروهای قویتری بهش داد و گفت اگر تا سه شنبه وظعیت سرفه هاش بهتر نشه باید بستری شه و منم دارم از نگرانی عقلم و از دست میدم اومد ازتون خواهش کنم دعا کنید که تا سه شنبه حالش بهتر بشه و مجبور نشیم تو بیمارستان بستریش کنیم .resting in bed emoticon

اصلا حالم خوب نیست از همتون معظرت میخوام که با این پستهام شما رو هم ناراحت میکنم شرمنده همتونم . facepalm hand gesture emoticon

قول میدم حالش که خوب شد وبلاگش و پر کنم از عکسهایی که شیطنت ازشون میباره .

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام به همه خاله های مهربونی که این چند روز نگران حال دخترم بودن و جویایه احوال.

راستش نازنین ویروسی به نام روزلا گرفته که باعث شده روی تمام بدن بچم لکه های قرمز رنگی به وجود بیاد و بیحال باشه این ویروس بچه رو بسیار وابسته مادر میکنه و باعث میشه که بچه مدام در حال نق زدن باشه و داروی خاصی هم نداره و یه دوره 5 روزه داره که باید بگذره . تب میکنه و متاسفانه خرخر سینه هم داره .

الهی بمیرم بچم همش خوابه و وقتی هم بیداره مدام نق میزنه و اشتهاشم زیر صفره و تو این چند روز یک کیلو وزن کم کرده . smiley face crying emoticon

برای اون بالا اوردنشم که من حول کرده بودم و فکر میکردم ممکنه خون باشه خدارو هزار مرتبه شکر خون نبود و معده خالی و داروهای قوی باعث این حالت شده بود که خوشبختانه برطرف شد .

اینم چند تا عکس که نازنین اصلا بیدار نیست که بشه ازش عکس درست و حسابی گرفت و همش بیحاله و خواب

از همتون ممنونم که نگران بودین . ترو خدا براش دعا کنید .


تاریخ : 22 آذر 1392 - 20:09 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1507 | موضوع : وبلاگ | 54 نظر

خبر خوب و بد.....

سلام دوستان ببخشید که شما رو هم ناراحت میکنم اما نازنین اصلا حالش خوب نیست دیشب یعنی دوشنبه شب بالا میاورد و چیزی که بالا میاورد قهوه ای رنگن و من از ترس اینکه مبادا خون باشن دارم از استرس دیونه میشم و تا دکترشم نیاد کاری از دستم ساخته نیست برای بچم دعا کنید چون ممکنه بیمارستان بستریش کنن الهی بمیرم من طاقت ندارم 19/9/1392

-----------------------------------------------------------------------------------

سلام گلکم عزیزم خوبی دختر قشنگ مامانی . تو پست قبلی از کارهای با مزه شما نوشتم تی این پست هم یکسری دیگه مینویسم اما اینبار خیلی ناراحتم چون دختر من الان 5 روزه که سرما خورده وقتی دیدم داروها تاثیری نداره و شما حالت داره بدتر میشه و تب هم بهش اضافه شده دوباره شما رو به دکتر بردم و کلی داروی جدید داد امیدوارم حالت با این داروها بهتر بشه نور چشم من .

تازگیها وقتی خونه بابابزرگ میریم وقتی در خونه رو میبینی میگی باببزر(یعنی بابابزرگ )

خونه عموجانت که میریم وقتی در خونه رو میبینی میگی مسید( یعنی مهشید)

از بس در مغازه داداشت گفته کاکایو شما یاد گرفتی و وقتی مغازه میبینی میگه (کاکو)

حسینیه و مسجد که میبینی با دست میزنی روی سینت و میگی( حسین حسین)

با صدای اهنگ شروع میکنی به نینای کردن و خیلی هم با مزه میرقصی

الهی من فدات شم که هر چیزی و کاری رو سر جاش انجام میدی و میگی

اینجا هنوز مریض نشده بودی و تو حمام بازی میکردی

اینجا هم بعد از حمامه که باید حتما شیشه شیرت رو تو دستت بگیری و بخوری

 

اینجا هم الهی دورت بگردم مامانی مریض شدی و حال هیچی رو نداری و وقتی هم بیداری همش نق میزنی و گریه میکنی عزیزم فدات شم من الهی همه درد و بلات بخوره تو سر من

 


تاریخ : 18 آذر 1392 - 06:24 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1261 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

کارهای جدید.....

سلام خانوم گل من خوبی عزیزم . دخترم میخوام امروز برات از کارهات بنویسم . من مثل مامانا دیگه مثلا (مامان امیر ارشا و مامان رز و مامان یسنا جونم و خیلی از مامانای دیگه که الان یادم نمیاد) بلد نیستم قشنگ بنویسم اما خوب سعی خودم و میکنم . 

تازگیها کلمات رو سعی میکنی که بگی مثل:

تفش(کفش) -- مسید(مهشید) -- بییم(بریم)--- آم آم(غذا) -- اب-دادش-مامان-بابا- پتو و خیلی از کلمات دیگه که الان یادم نمیاد . 

مثل خیلی از بچه های دیگه عاشق پیام بازرگانی هستی . تبلیغ برنج هایلی و تن ماهی تحفه و نامی نو رو بیشتر از همه دوست داری و شعر تبلیغ نامی نو رو تکرار میکنی اینجوری (نانانانا نینو) 

دوست داری جوراب و کفشت رو خودت بپوشی . پا تو تو کفش من و بابات زیاد میکنی . سر سفره داداشی رو اذیت میکنی ظرف غذای خودت و ول میکنی دست تو ظرف داداشت میکنی که البته داداشی هم بدش نمیاد که هیچ کلی هم ذوق میکنه .

یه کوچولو خورده شیشه داری . من و بابات رو میزنی که مثلا گریه کنیم بعد بوسمون کنی . وقتی نازمون میکنی تا ما خوشمون میاد دوتا چک حوالمون میکنی . عاشقتم عزیزم .

این هم عکسهایی که شما سرامیک ها  و دیوارهای خونه رو از خجالتشون در اومدی 

اینجا هم داری روی کتاب نقاشی میکنی

 

اینجا هم که داری برنامه کودک میبینی

 

میپرستمت بعد از خدا جیگر من .


تاریخ : 14 آذر 1392 - 21:44 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1502 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر

سلام سلام ما برگشتیم ...

دوست جونا سلام . ما دیشب برگشتیم خونه . خیلی خوش گذشته جای همتون خالی بود . 

خوب میرم سراغ عکسا . 

اینجا که میبینید جزیره زیبای قشم است و اینجا هم کنار ساحل پارک زیتونه که خیلی جای قشنگی بود رفتیم قایق سواری . بعد هم اب بازی که نازنین از اب دریا ترسیده بود و گریه میکرد 

اینجا پارکیه واقع در شهرستان میناب اینجا واسه نهار خوردن واستادیم و منم از بچه ها عکس گرفتم 

واقعا خیلی جاتون خالی بود ما خیلی جاهای گردشی نرفتیم و تقریبا تمتم وقتمون رو توی بازارها بودیم خب خودتون میدونید دیگه ما زنا مگه میتونیم از خرید کردن صرفه نظر کنیم ؟ خخخخ

امیدوارم خوشتون اومده باشه .


تاریخ : 09 آذر 1392 - 22:23 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1228 | موضوع : وبلاگ | 42 نظر

داریم میریم مسافرت....

دوستان ما انشااالله صبح روز سه شنبه میریم بندر عباس . قرار بود بریم مشهد اما به دلیل شرایط بد اب و هوایی فعلا منصرف شدیم و این سفر ظیارتی رو به عید موکول کردیم . میریم بندر و با کلی عکس برمیگردیم پس تا بعد..

128  لیست کاملی از همه وسایل موردنیاز کودک برای سفر


تاریخ : 04 آذر 1392 - 06:34 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1233 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

مامان کوچولوی من ...

اینم یکسری عکس رمانتیک از دخترم به درخواست خاله مهسا(مامان امیر ارشا) و تهدیدات خاله زهرا (مامان رز ) 

دختر عزیزم عاشق این کارتم که انگار تو وجود همه دخترا هست که یک روزی مادرای آینده هستن . بله همه ما زنها یه روزی بچه بودیم و درست مثل نازنین عاشق خاله بازی و مامان بازی . و حاله جای عروسکای ما رو شما فرشته کوچولوها گرفتین و امید وارم عزیز دلم که یه روزی هم جای عروسک شما رو یه فرشته کوچولو بگیره امین .


تاریخ : 30 آبان 1392 - 04:38 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1616 | موضوع : وبلاگ | 34 نظر

نازنین و ماه محرم امسال...

سلام خاله ها و نینی های عزیزم . 

تو این ماه عزیز یه کوچولو سر ما هم شلوغ شده و کمتر وقت میکنم بیام نینی پیج . اما بعد از این ماه عزیز دیگه هر روز بیام و به همتون سر بزنم .

خوب این هم عکسهای جدید به درخواست خاله های مهربون ( مامان امیر ارشا جونم و رز گل قشنگم ) 

ما هر شب به دعوت آقامون امام حسین(ع) میریم حسینیه و از اونجایی که نازنین شیطنت میکنه تو حسینیه نمیشه ازش عکس گرفت برای همینم تمام عکسها یا قبل از مراسم یا بعد از مراسم تو خونه گرفته شده .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خوب این هم یه عکس متفاوت که توصیه میکنم افراد زیر 18 سال نبینن. آخه بعد از کشتن داداشی نوبت به کشتن بابایی رسیده

به دلیل خشونت زیاد از گذاشتن بقیه عکسها معضوریم .


تاریخ : 21 آبان 1392 - 22:26 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1215 | موضوع : وبلاگ | 30 نظر

خبر های جدید....

l10.gif

خاله ها خبر اول مربوط به دندونهای نازنین جونمه . دختر قشنگم عزیزم الهی که من فدای بند بند تنت بشم خیلی وقته که متوجه شدم همه دندونای شما با هم سر زدن و دارن به ما سلام میکنن . بله همشون با هم و کاملا بی سر و صدا در اومدن و تو دهن کوچولوی شما جا گرفتن . خیلی خوشحالم  عزیز دلم .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

یه کار خیلی جالب و قشنگ هم دیشب انجام دادی که خیلی با مزه بود رفته بودی کنار ماشین لباسشویی و داشتی دکمه هاشو دستکاری میکردی که من اومدم و شما رو یه کوچولو دعوا کردم . اونوقت بود که خیلی جدی وایستادی جلوی من و زدی پشت دست خودت و میگفتی تتچ(یعنی کتک ) با این که تا حالا نزدمت اما نمیدونم این کارو از کجا یاد گرفته بودی . خیلی خنده دار بود دلم میخواست گازت بگیرم چون با ای حرکتت بد جوری خوردنی شده بودی .

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چند وقت پیش رفته بودیم بازار از جلوی یه مغازه اسباب بازی فروشی رد شدیم که شما چشمت افتاد به یه میمون سیاه و زشت و گیر دادی که اون و داشته باشی با اینکه من ازش خوشم نمیومد اما چون شما خوشت اومده بود بابا جونت رفت و اون و برات خرید و البته خیلی هم دوستش داری و من موندم که همه دخترا عاشق عروسکای رنگاورنگ هستن اما شما عاشق این میمون شدی واقعا که .

 

 

این ربانی هم که بستم به موهات شاهکار خودمه . ولی بخدا موهات و شونه کردم نمیدونم چرا این شکلی وامیستن اخه یه کمم فر دارن خوب شاید واسه همینه .

خیلی دوستت دارم بخدا جیگر من .


تاریخ : 12 آبان 1392 - 21:23 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1211 | موضوع : وبلاگ | 41 نظر

من و لباسهای زمستونیم ....

عزیزم امسال چون بزرگتر شدی لباسهای پارسال اصلا اندازه شما نبود برای همینم تصمیم گرفتم که برای پاییز یه دست لباس بخرم برات ولی اصلا اینکه با هم ست باشن برام مهم نبود و فقط از هر رنگی که خوشم اومد خریدم اینم بگم که واسه 3 ماه زمستون که هوا سرد تر میشه یه دست دیگه برات میخرم عزیزم 

وقتی داشتم از شما عکس میگرفتم و مدام قربون صدقت میرفتم  یهو دستت و گذاشتی روی بینیت و گفتی هییییییییییییسسسسسسسسسسسسس . وای اون لحظه دلم میخواست بخورمت . فدات شم من عزیزم.


تاریخ : 07 آبان 1392 - 22:16 | توسط : مامان نازنین و طاها | بازدید : 1231 | موضوع : وبلاگ | 40 نظر